نقد به معنای جدا کردن سره از ناسره است. به این معنا که هر چیز با ارزشی که با چیز بی ارزشی درآمیخته باشد، با ابزارهای مخصوص خودش از هم جدا میشود؛ مانند کاری که کشاورزان با الک کردن انجام میدهند یا کارگران ساختمانی با سرند کردن، سنگریزه های درشت را از شن و ماسه جدا میکنند یا مانند زرگران که عیارهای مختلف زر را جدا کرده و زر سرخ ناب را از ناخالصی بیرون میکشند.
نقد، آسیب شناسی سخن
سخن نیز از نظر ظاهری و باطنی یعنی محتوا، گاه چنان است که زشت و زیبا، بد و خوب آن در هم آمیخته میشود و ناقد میکوشد تا زیبایی ها و خوبی های سخن را از زشتی ها و بدی هایش جدا کرده و به نمایش گذارد. از این رو نقد، همواره تلخ و گزنده است؛ زیرا آسیبشناسی کلام و سخن است و اصولا انسانها به تلخی گرایش ندارند؛ چرا که با طبع و طبیعت ایشان تناسب دارد. اما انسان عاقل میداند که نقد هر چند که داروی تلخ و گزنده ای است ولی لازمه بقا و رشد و بالندگی انسان و زندگی است. در جامعه ای که نقد پذیرفته شده باشد، به این معناست که آن انسان و جامعه به بلوغ رسیده است؛ زیرا میداند که انسان ها هر چند در کمال باشند ولی تا اتمام و غایت کمال راهی بس دشوار و دراز دارند؛ لذا برای بقای خود میکوشد تا آفات و بیمارهای را بشناسد و حتی گاه با چاقوی جراحی نقد، آن را از تن خویش هر چند با درد، بیرون آورد؛ زیرا این غده سرطانی اگر در بدن بماند موجب مرگ میشود. ناقد، دکتر آسیب شناس و آفت شناسی است که بیماری را میبیند و علت درد را میشناسد و با چاقوی تیز نقد به جراحی یا درمان درد و بیماری میپردازد.
انتقادپذیری، توصیه اکید دینی
اصولاً کسانی که دوست دارند نقاط ضعف خود را بشناسند و کارها و عملکردها و رفتارهای خود را آسیب شناسی کنند، نه تنها از نقد نمی هراسند و گریزان نیستند بلکه حتی از آن نیز استقبال میکنند و آن را موهبتی الهی میدانند. افرادی که همواره خواهان کمال هستند باید این حدیث گوهربار امام صادق(ع) را آویزه گوش خود کنند که: «احب اخوانی الی من اهدی الی عیوبی، بهترین دوستانم، کسانی اند که عیبهایم را به من هدیه بدهند.» (بحارالانوار/۷۴/۲۸۲) این آموزه والا و ارزشمند باید به صورت تابلوی شکیل و زیبا بالای سر هر مدیری باشد تا بدین طریق اعلام کند اولا کارها و رفتارهایش خالی از عیب نیست و ثانیاً از هرگونه انتقاد و نقد و آسیب شناسی استقبال میکند. کسی که خواهان رسیدن به مراتب بالای ترقی و پیشرفت و کمال است قطعا از شنیدن نقد، هیچ گاه آزرده خاطر و برآشفته نمی شود که حتی از آن استقبال هم میکند و آن را هدیه ای ارزشمند قلمداد میکند و باید از انتقادکننده بشرط آنکه انتقاد او از روی غرض ورزی و هوای نفس و... نباشد تشکر و تقدیر هم بکند. نقدپذیری همچنین گویای آن است که شخص از رذایلی چون غرور و تکبر بدور است و روحیه اش با تواضع عجین گشته است.
ضرورت دوری از چاپلوسان
از امیر مومنان علی(ع) روایات بسیاری است که از اهل تملق و چاپلوسی پرهیز کنید؛ زیرا آنان همانند دوستان نادانی هستند که به بیمار دیابتی، حلوای چاپلوسی میخورانند و او را به سوی مرگ و نیستی میکشانند. آن حضرت(ع) به مالک اشتر و دیگر کارگزاران نظام اسلامی سفارش میکند که یاران خویش را از کسانی برگزینند که اهل تملق و چاپلوسی نباشند و با زبان تند و تلخ نقد و انتقاد، به آسیب شناسی کارها بپردازند تا امکان شناسایی و درمان درد و بیماری فراهم آید. آن حضرت در نامه ۵۳ که در نهج البلاغه آمده است میفرماید: باید که برگزیده ترین وزیران تو کسانی باشند که سخن حق بر زبان آرند، هر چند، حق تلخ باشد و در کارهایی که خداوند بر دوستانش نمیپسندد کمتر تو را یاری کنند، هر چند که این سخنان و کارها تو را ناخوش آید. به پرهیزکاران و راست گویان بپیوند، سپس، از آنان بخواه که تو را فراوان نستایند و به باطلی که مرتکب آن نشده ای، شادمانت ندارند، زیرا ستایش آمیخته به تملق، سبب خودپسندی شود و آدمی را به سرکشی وادارد. یکی از دوستان روایتی را نقل میکرد که البته خودم آن را در جایی ندیدم. ایشان میگفت که امام رضا(ع) به امام جواد(ع) نامه ای نوشت که شنیدم برخی از اطرافیان، تو را از در پشتی میبرند تا مردم تو را نبینند، سوگند به خدا و آن حقی که بر گردن تو دارم از همان در بزرگ رفت و آمد کن تا مردم تو را ببینند.
منبع: روزنامه آرمان