ـ او
بسيار به مستمندان رسيدگي ميكرد.
ـ به
دادن صدقه بويژه در شب هاي تار و به صورت پنهاني بسيار مبادرت ميكرد.
ـ با
خدمتگزارانش كنار يك سفره مينشست و غذا ميخورد.
ـ هيچ
فرقي ميان غلامان و اشراف و اقوام و بيگانگان نميگذارد، مگر براساس تقوا.
ـ
همواره متبسم و خوش رو بود.
ـ
بهترين بخش غذاي خود را قبل از تناول، براي گرسنگان جدا ميساخت.
ـ با
فقرا مينشست.
ـ در
تشييع جنازه شركت ميجست.
ـ
خدمتكاري را كه مشغول خوردن غذا بود، به خدمت فرا نميخواند.
ـ با
صداي بلند و با قهقهه هرگز نميخنديد.
ـ رفع
نياز مؤمنان و گرهگشايي از ايشان را بر ديگر كارها مقدم ميداشت.
ـ روي
حصير مينشست.
ـ
قرآن زياد تلاوت ميكرد.
ـ با
گفتارش دل كسي را نرنجانيد.
ـ سخن
هيچكس را ناتمام نميگذاشت و نميشكست.
ـ هيچ
نيازمندي را تا حد امكان رد نكرد.
ـ پاي
خود را هنگام نشستن در حضور ديگران دراز نميكرد.
ـ در
حضور ديگران همواره از ديوار فاصله داشت و هيچگاه تكيه نزد.
ـ
همواره ياد خدا بر زبان جاري داشت.
ـ از
اسراف و تبذير سخت پرهيز داشت.
ـ به
مسافري كه پول خود را تمام و يا گم كرده بود، بدون چشمداشت، هزينه سفر ميداد.
ـ در
دادن افطاري به روزهداران كوشا بود.
ـ به
عيادت بيماران ميرفت.
ـ در
معابر عمومي، آب دهان خود را نميانداخت.
ـ از
ميهمان شخصاً پذيرايي ميكرد.
ـ
هنگامي كه بر جمعي كنار سفره وارد مي شد، اجازه نميداد تا براي احترام وي از جاي
برخيزند.
ـ به
سخن ديگران كه وي را مورد خطاب قرار داده، از او پرسشي داشتند، با دقت كامل گوش ميداد.
ـ
خويش را به بوي خوش معطر ميكرد، بخصوص براي نماز.
ـ به
نظافت جسم و لباس بويژه موي سر توجه داشت.
ـ قبل
از غذا دست ها را ميشست و با چيزي خشك نميكرد، بعد از غذا نيز آن ها را ميشست و
با حولهاي خشك ميكرد.
ـ اگر
غذايي از حد نياز زياد ميآمد، آن را هرگز دور نميريخت.
ـ در
حضور ديگران به تنهايي چيزي نميخورد.
ـ
بسيار بردبار و شكيبا بود.
ـ
كارگري را كه به مبلغ معين اجير ميكرد، در پايان افزون بر مزدش به او عطا ميكرد.
ـ با
همگان با رأفت و خوشرويي روبرو ميشد.
ـ
بسيار فروتن بود.
ـ به
فقرا و بيچارگان بسيار ميبخشيد و آن را براي خود پسانداز ميدانست.
اين
همه كه ياد شد، بيگمان خوشهاي از خرمن شخصيت اخلاقي آن امام بزرگ است و نه تمام
آن.